2-1-2 تاریخچه فرزندپروری
بین کشورها و گروههای مختلف اجتماعی به تفاوتهای چشمگیری در زمینه شیوههای فرزندپروری برمیخوریم. در آمریکا حتی در میان خانوادههای طبقه متوسط هر از چندگاهی نوساناتی در نگرش افراد نسبت به مسائلی نظیر آموزش آداب توالت رفتن، برنامه زمانی، تغذیه طفل، تغذیه با شیر مادر مقابل استفاده از شیشه پستانک و سهلگیری در مقابل سختگیری دیده میشود. در سه دهه اول قرن حاضر میلادی، روشهای فرزندپروری تا حدود زیادی خشن و خشک بودهاند. در آن زمان به والدین توصیه میشد با بغل کردن کودک به هنگام گریه کردن او را لوس نکند، طبق برنامه ثابتی به او غذا بدهند، (اعم از اینکه گرسنه باشند یا نباشند) و آداب توالت رفتن را در همان سال اول زندگی به او آموزش دهند. این روش کاملأ خشک تا حدود زیادی زیر نفوذ مکتب رفتارگرایی بود.
این دیدگاه عینی، کنترل شده و غیر عاطفی در زمینه فرزندپروری به شکل مضحک و اغراق آمیزی در نقل قول زیر از جان واتسون[1] بیانگذار مکتب رفتارگرایی به خوبی نمایان است: «برای تربیت کودک، شیوه معقولی وجود دارد، با بچه طوری رفتار کنید که گویی بزرگسال کم سن و سال است. با نهایت دقت به اول لباس بپوشانید و حمامش کنید. با او با شیوه عینی و با استواری ملاطفتآمیزی رفتار کنید. هرگز او را در آغوش نگیرد و روی زانوی خود ننشانید. اگر ناچار شدید، فقط در موقع شب خوش گفتن، یک بار پیشانی او را ببوسید.» (واتسون، 1928، به نقل از اتکینسون و دیگران[2]، 1983؛ ترجمه براهنی و دیگران، 1373).
در دهه 1940 میلادی روند شیوههای فرزندپروری در جهت سهلگیری و انعطاف پذیری بیشتری دگرگون شد. در این دهه نظریههای فرزندپروری زیر نفوذ مکتب روانکاوی قرار گرفت. مکتبی که در آن بر امینت عاطفی کودک و زیانهای ناشی از کنترل شدید تکانههای طبیعی او تأکید میشد. تحت راهنماییهای دکتر بنیامین اسپاک[3] به والدین توصیه شد که از شّم طبیعی خود پیروی کنند و از برنامههای انعطاف پذیری که هم با نیازهای خود آنان و هم با نیازهای کودک سازگاری دارد، استفاده کنند. به نظر میرسد در حال حاضر شاهد نوسانی در جهت عکس هستیم. چنین مینماید که امروزه والدین احساس میکنند که سهلگیری، پاسخ مشکل آنها نیست و قواعد خشک و مستبدانه گذشته هم کارایی خود را از دست داده است (اتکینسون و دیگران، 1983؛ ترجمه براهنی و دیگران، 1373).
در روش جدید فرزندپروری توصیه میشود که کودک هم در رفتار و هم در احساست خویش به کمک بزرگسالان نیازمند است. والدین باید به کودک فرصت دهند تا درباره احساسات و نگرشهای منفی خود، بدون ترس و واهمه صحبت کنند. باید رفتارهای نامطلوب کودک را مورد سرزنش قرار دهند، نه خود کودک را. بنابراین احساس احترام به فرزند در شیوههای اعمال انضباط باید محفوظ بماند. محدودیتها نباید به طور مطلق بیان شوند و والدین باید از طرح محدودیتهای دوگانه و نا مشخص خودداری کنند و محدودیتها را با هدفهای تربیتی و سالمسازی شخصیت کودک اعمال نمایند (اتکینسون و دیگران، 1983، ترجمه براهنی و دیگران، 1373).
[1] – Jan Watson
[2] – Atkinson and et al.
[3] – Benyamin Spake