2-6-1 راهبردهای مقابله با استرس
الف) تعریف نظری
از نظر لازاروس و فولکمن (1984) مقابله مشتمل بر تلاشها، اعم از کنشمدار و درون روانی، به منظور اداره و کنترل تقاضاهای محیطی و درونی و تعارضات میان آنها میشود. از نظر لازاروس (1993) مقابله دو کارکرد عمده دارد: تنظیم هیجانات ناگوار و درمانده کننده، و اتخاذ کنش به منظور تغییر و بهبود مسئلهای که باعث ناراحتی شده است. بر این اساس لازاروس و فولکمن سه دسته از شیوههای کلی مقابله را عنوان کردهاند: سبکهای مقابلهی مسئلهمدار[1]؛ سبکهای مقابلهی هیجانمدار[2] و سبکهای مقابلهی اجتنابمدار[3] (به نقل از جانگ و جانسون[4]، 2004).
سبکهای مقابلهی مسئلهمدار عبارتند از روشهای فعال حل مسئله که برای حل رابطه استرسزا بین خود و محیط مورد استفاده قرار میگیرند. عمدهترین سبکهای مسئلهمدار عبارتند از: مقابله رویارویانه (تلاشهای ستیزهجویانه برای تغییر موقعیت)، جستجوی حمایت اجتماعی (تلاش در جهت کسب حمایت هیجانی و اطلاعاتی از دیگران) و سبک حل مسئله با برنامه (تلاشهای سنجیده مسئلهمدار برای حل موقعیت) (کریستین و رودز[5]، 2012).
سبکهای هیجانمدار عبارتند از شیوههایی که بر اساس آن افراد به سطح بهینهای از تنظیم هیجانی و توانایی برخورد با موقعیت و احساسات شدید و بحرانی دست مییابد (سارنی، 1999). مهمترین این سبکها عبارتند از: خویشتنداری (تلاش به منظور تنظیم و کنترل احساسات یک شخص)، فاصلهگیری (تلاش جهت انفصال از موقعیت)، ارزیابی مجدد و سازگاری (تلاش برای یافتن معنای مثبت در تجربه با تاکید بر رشد شخصی) و سبک اجتناب/ گریز (تلاش برای رهایی یا اجتناب از موقعیت) (تیلور، 1999؛ به نقل از سلیگمن و نانسوکپارک[6]، 2005).
سبکهای مقابلهی اجتنابمدار عبارتند از راهبرد هایی که ناهشیارانه برای فاصله گرفتن و اجتناب از منبع استرس، اعم از اجتناب در سطح تفکر و انکار وجود عامل استرسزا یا اجتناب در سطح عمل، اتخاذ میشوند (کریستین و رودز، 2012).
[1] – problem-focused coping strategies
[2] – emotion-focused coping strategies
[3] – avoidance-focused coping strategies
[4] – Jang & Johnson
[5] – Christian & Rhodes
[6] – Seligman & Nansookpark